مجموعه اصفهان
مجموعه اصفهان
زایندهرود، رودی است که اصفهان را آفرید و قرنهاست نفس شهر را در دل خود حمل میکند. آبی که از زاگرس میآید، تنها آب نیست؛ حافظهایست از حیات، صدا، رفتوآمد و امید.
طراحی این ساعت بازتابی از همان جوهره است؛ ترکیب نقش فلزی تیره همچون بستر کهن رود، و پسزمینهی لاجوردی که یادآور آب زنده و جاریست. جزئیات قلمزنیشده یادآور پلها و سازههاییست که بر قامت این رود ایستادهاند؛ پل خواجو، سیوسهپل، و ستونهایی که تاریخ را بر آب تکیه دادهاند.
این ساعت فقط یک شیء زمانسنج نیست؛ همراهیست با حافظه شهری که با آب شکل گرفت و با هنر ماندگار شد. زایندهرود—در سکوت—جاریست، و این جریان را میتوان بر مچ دست نیز احساس کرد.
300,000,000 تومان
این ساعت فقط یک
شیء زمانسنج نیست؛
حافظه شهری همراهیست با
که با آب شکل گرفت و
با هنر ماندگار شد.
زایندهرود—در سکوت—جاریست، و این جریان را میتوان بر مچ دست نیز احساس کرد.
مجمـوعه
اصفهــان
در قلب فلات مرکزی ایران، آنجا که رشتهکوههای زاگرس همچون دیوارهایی از حافظه و زمان قد برافراشتهاند، رود زایندهرود زاده شد؛ رودی که نهتنها آب، که زندگی، تمدن و معنا را در پهنهای خشک جاری کرد. در کنار این رود بود که شهری قد برافراشت که بعدها «سپاهان» و سپس «اصفهان» نام گرفت؛ شهری که تاریخش نه در یک سده یا یک سلسله، که در لایههای پیدرپی فرهنگ، هنر و اندیشه تنیده شده است.
اصفهان شهریست که در آن، هنر نه محصول نیاز، که زبان زیستن است. در اینجا، فلز در دستان قلمزن جان میگیرد و به حافظهای ماندگار بدل میشود؛ چوب در هنر گرهچینی، به هندسهای زنده و وسواسمند تبدیل میشود؛ خاک و آتش در کاشیکاری، آسمان را بر زمین مینشانند؛ و فرش نه صرفاً زیرانداز، که روایت هزارسالهای از رنگ، نماد و صبر است.
در میانه این شکوه، میدان نقش جهان چون صحنهای از تلاقی تاریخ و زیبایی ایستاده است؛ فضایی که معماری، قدرت و معنویت را در یک قاب واحد بازتاب میدهد. مسجد شیخ لطفالله، بیمناره و کمصدا، همچون رازی روشن در ضلع شرقی این میدان قرار دارد؛ گنبدی که با طلوع خورشید، طاووسی پنهان را در جان کاشیهایش آشکار میکند؛ طاووسی که از نور، ریاضی و خیال ساخته شده است.
در حاشیه شهر، خیابان چهارباغ چون امتدادی از باغ ایرانی میدرخشد؛ راهی که سایه درختان چنار، موسیقی پرندگان و نجابت آب را در خود جمع کرده است. حتی اگر زایندهرود در مقطعی خاموش باشد، حضورش همچون رگی پنهان، در ذهن و جان شهر جاریست.
اصفهان را نمیتوان تنها یک مکان دانست؛ این شهر تجسمیست از پیوند انسان با زیبایی، و استمرار ذوقی که در طول قرنها، خود را در ماده و معنا آشکار کرده است. کالکشن «اصفهان» از دل همین جوهره زاده شده است؛ نه تقلیدی از گذشته، بلکه ادای دینی معاصر به ریشههایی که هنوز زندهاند. هر ساعت در این مجموعه، بازتابیست از کاشی و گنبد، از رود و باغ، از چوب و فلز؛ تکهای از حافظهای که در قالب زمان معنا میگیرد، نه آن را میشمارد.
براستی، اصفهان موزهایست به وسعت یک شهر؛ و هر کس تنها به اندازه ظرف خویش از این دریا بهره میگیرد.